فرمان بزرگ کوروش که به نخستین اعلامیه حقوق بشر نامبدار گردیده است ، بر استوانه ای از گل پخته کنده شده و از این روی در تاریخ به "استوانه کوروش" شهرت دارد.

از مفاد این فرمان که حاوی ارزش های معنوی و تاریخی و نمودار انسان دوستی بنیان گذار حکومت هخامنشی است تا سال 1879 میلادی هیچ گونه آگاهی در دست نبود .

از حقوق اعطایی به کشور های مغلوب و سرزمین هایی که برای تاسیس حکومت جهانی جزو قلمرو هخامنشی قرار می گرفت تنها در کتاب مقدس یهود و مدارک مورخان یونان ، آن هم به طور پراکنده و نابسامان و گاه آلوده با کینه توزی مطالبی به دست آمده است.

اینها کافی نبود ،زیرا مدارک نو از منابع ایرانی که به وسیله مقالات مسئول آن عصر تهیه شده باشد فراهم نیامده و پژوهندگان نمی توانستند با روش منطقی و مستند روح حکومت هخامنشی را که برای نخستین بار پاره ای از آزادی ها را در دنیای کهن عنوان کرده و حقوق اجتماعی و سیاسی برای ملت های مغلوب تعیین نموده است بشناسند.

تا اینکه در کاوش های باستان شناسی خرابه های بابل در نزدیکی بغداد امروزی در سال مزبور آسیب دیده ای از زیر خاک بیرون آمد و راز سربسته تاریخ را گشود . بنیاد بین المللی گروسیوس پدر حقوق بینالملل از این استوانه عکسبرداری کرده و در دعوت نامه های خود چاپ و اظهار نظر کرده است که این استونه که در موزه بریتانیا به ایران یعنی دارنده اصلی انتقال بازگردد و در خزانه جواهرات ملی ایران نگداری شود .

 

کوروش دادگر در این اعلامیه چنین می فرماید:

متن کامل منشور کوروش هخامنشی

مرد ناشایستی به نام (نبونید)به فرمانروایی کشورش رسیده بود .

او آیین های کهن را از میان برد و چیز ساختگی را به جای آن گذاشت .

معبدی به تقلید از نیایشگاه (ازگیلا) برای شهر (اور) و دیگر شهرها ساخت.

او کار ناشایست قربانی کردن را رواج داد که پیش از آن نبود . هر روز کارهی ناپسند می کرد ، خشونت و بد کاری.

او کارهای روزمره را دشوار ساخت، او با مقررات نامناسب در زندگی مردم دخالت می کرد ، اندوه و غم را در شهرها پراکند . او از پرستش مردوک(خدای یگانه) روی برتافت.

او مردم را به سختی معاش دچار کرد ، هر روز به شیوه ای ساکنان شهر را آزار می داد ، او با کارهای خشن خود ، مردم را نابود می کرد ، همه مردم را .

از ناله و دادخواهی مردم ،انلیل(خدای بزرگ- مردوک) ناراحت شد .دیگر ایزدان آبادانی و فراوانی و آرامش آن سرزمین را ترک کرده بودند .

مردم از خدای بزرگ می خواستند تا به وضع همه باشندگان روی زمین که زندگی و کاشانه اشان رو به ویرانی می رفت، توجه کند . مردوک خدای بزرگ اراده کرد تا ایزدان به بابل بازگردند .

ساکنان سرزمین سومر و اکد مانند مردگان شده بودند.مردوک به سوی آنان متوجه شد و بر انان رحمت اورد .

مردوک به دنبال فرمانروایی دادگر در سراسر همه کشورها به جستجو پرداخت ، به جستجوی شاهی خوب ( دادگر) که او را یاری دهد .

آنگاه او نام کوروش پادشاه آنشان را برخواند ، از او به نام پادشاه جهان یاد کرد .

او تمام سرزمین گوتی و همه مردمن آد را به فرمانبرداری کوروش درآورد . کوروش با هر (سیاه سر) "منظور همه انسانها" دادگرانه رفتار کرد .

کوروش با راستی و عدالت کشور را اداره می کرد . مردوک خدای بزرگ با شادی از کردار نیک و انیشه نیک این پشتیبان مردم خرسند بود .

بنابراین او کوروش را برانگیخت تا راه بابل را در پیش بگیرد ، در حالی که خودش همچون یاوری راستین دوشادوش او گام برمیداشت .

لشکر پرشمار او که همچون آب رودخانه شمارش ناپذیر بود ، آراسته به انواع جنگ افزارها در کنار او ره می سپردند .

مردوک مقدر کرد تا کوروش بدون جنگ و خونریزی به شهر بابل وارد شود . او بابل را از هر بلایی ایمن داشت . او نبونید شاه را به دست کوروش سپرد .

مردم بابل ، سراسر سرزمین سومر و اکد و همه فرمانروایان محلی فرمان کوروش را پذیرفتند . از پادشاهی او شادمان شدند و با چهره های درخشان او را بوسیدند .

مردم سروری را شادباش گفتن که به یاری او از چنگال مرگ و غم رهایی یافتند و به زندگی بازگشتند . همه ایزدان او را ستودند و نامش را گرامی داشتند .

" منم کوروش ، شاه شاهان، شاه بزرگ، شاه نیرومند ، شاه بابل ، شاه سومر و اکد ، شاه چهار مملکت ، پسر کمبوجیه شاه بزرگ ، شاه شهر آنشان ، نواده کوروش ، شاه بزرگ ، شاه شهر آنشان ، از نوادگان چیش پش شاه بزرگ ، شاه شهر آنشان ، از شاخه سلطنت جاویدانه که سلسله اش مورد مهر ایزدان و حکومتش به دلها نزدیک است .

هنگامی که من بی جنگ و ستیز وارد بابل شدم ، همه مردم قدوم مرا با شادمانی پذیرفتند . در کاخ پادشاهان بر تخت شهریاری نشستم . مردوک دل های نجیب مردم بابل را متوجه من کرد ، زیرا من او را محترم داشتم . لشکر بزرگ من به آرامی وارد بابل شد . نگذاشتم آسیب و آزاری به مردم این شهر و این سرزمین وارد آید .

اوضاع داخلی بابل و مکان های مقدس آن قلب مرا تکان داد . فرمان دادم که همه مردم در پرستش خدای خود آزاد باشند و بی دینان آنان را نیازارند .

فرمان دادم که هیچ یک از خانه های مردم خراب نشوند . فرمان دادم که هیچ کس اهالی شهر را از هستی ساقط نکند .

مردوک خدای بزرگ از من خرسند شد و به من که کوروش هستم و به پسرم کمبوجیه و به همه لشگر من از راه عنایت برکات خود را نازل کرد . پادشاهانی که در همه کشورها در کاخ خود نشسته اند ، از دریای بالا(مدیترانه) تا درای پایین(خلیج فارس) و پادشاهان غرب که در خیمه زندگی می کردند تمام باج سنگین آوردند و در بابل پاهای مرا بوسیدند .

فرمان دادم که ار بابل تا آشور و شوش و اکد ،اش نوتاک ، زامبان ، متورنو، دری ، با ولایت گوتی ها و همه سرزمین های که در آن سوی دجله واقع اند ، و از ایام قدیم بنا شده اند ، معابدی را که بسته بگشایند .

همه خدایان این معابد را به جاهای خود برگرداندم تا همیشه در آن محل ها مقیم باشند .

اهالی این محل ها را جمع کردم و خانه های آنها را که خراب کرده بودند از نو ساختم و خدایان سومر و اکد را بی آسیب به نیایشگاه های انها که شادی دل نام دارد بازگردانیدم . صلح وآرامش را به تمامی مردم اعطا کردم . باشد که دلها شاد گردد . بشود که خدایانی که آنان را به جایگاه های مقدس نخستین شان بازگردانم .

هر رزو در پیشگاه خدای بزرگ برایم خواستار زندگانی بلند باشند . بشود که سخنان پربرکت و نیکخواهانه برایم بیابند . باشد که آنان به خدای خود مردوک بگوین "کوروش شاه ، زمامداری است که ترا گرامی می دارد و پسرش کمبوجیه"

بی گمان در روزهای سازندگی ، همه مردم بابل پادشاه را گرامی داشتند و من برای همه مردم جامعه ای آرام و امن مهیا ساختم و صلح وآرامش را به تماکی مردم ارزانی داشتم ، باروی بزرگ شهر بابل را استوار گردانیدم . دیوار آجری خندق شهر را . که هیچ یک از شاهان پیشین با بردگان به بیگاری شده به پایان نرسانیده بودند ، به انجام رسانیدم . دروازه های بزرگ برای آنان گذاشتم با درهایی از چوب سدر و روکشی از مفرغ .


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:








برچسب ها : اولين اعلاميه حقوق بشر,