شیرازخار این سرخ گل 


انگشت استبداد را 

 
همیشه گزیده 

ای حافظ تو از گل سرخ شیراز غزلی به زیبائی گل‌های سرخ ساخته ای..."
" فردریش بونگر"

از اینجا خرمن شعر تا جاودان زبانه کشید.
در پای این کوهسار آتش و نور و الهام، "حافظ" چشمه ابدیت را یافت و از زلال آن نوشید و آسمانی ترین غزل ها را سرود. از اینجا "سعدی” طلوع کرد و با آفتاب شعرش بر جهان تابید. اینجا دروازه تاریخ است.
شهابی که از سینه کورش جست و پرتو ذوب کننده اش را بر تاریخ ایران افشاند، از حوزه‌های این دیار زبانه کشید. اینجا میعادگاه گذشته و آینده است، اینجا " شیراز" است.
نه فقط شهر شعر، شعر شهرها...
شهر گل سرخ" از تنگه الله اکبر" جاده مستقیمی به دروازه شیراز می رسد. مصداق نام این تنگه از آنجاست که وقتی چشم مسافر در آن نقطه به جلگه شیراز می‌افتد، به گونه‌ای محو زیبائی آن میشود که بی‌اختیار از فرط حیرت و تحسین می گوید: "الله اکبر". وقتی از تنگه گذشتم ناگهان چشم اندازی در برابرم گشوده شد که هرگز آن را فراموش نمی کنم.
در زیر پای ما دشتی سبز و باطراوت دامن گشوده بود که تپه‌های ارغوانی مانند کمربندی آن را در برمی گرفت. برتارک بعضی ازتپه‌ها هنوز برف وجود داشت. سبزه‌ها به رنگهای گونه گون بودند. پاره‌ای مانند زمرد روشن، برخی پر رنگ تر جلوه می کردند و آنها درختان سرو وصنوبربودند که دروسط باغهای شیراز نگاه را نوازش میدادند. آنقدرگلهای رنگارنگ در آن جلگه موج می زد و طبع بهار چنان زمین را باگل ولاله وسبزه فرش کرده بود که بیننده میل نداشت چشم برهم بگذارد. حتی بامها و فراز بازارها نیزسبز و مزین به گل بود. منارهای باریک و بلند و گنبدهای آبی رنگ این منظره بهشتی و سحرآمیز را جلوه بیشتری می‌بخشید. چنین بود دورنمای شیراز که مرکزتمدن ایران و کانون نبوغ ادبی و فلسفی این دیاراست. تمامی اعصاب و ذرات من چون زائری که بعد از سالها انتظار به کعبه مقصود نزدیک شود درحال پرواز بود. به هر طرف که چشم می انداختم جلوه تازه‌ای ازطراوت و زیبائی میدیدم. درسمت مشرق دریاچه فیروز فام بهارلو و درسوی مغرب باغ های بی‌انتهای مسجد بردی، درپرتو آفتاب میدرخشید. گوئی حتی ازبرگ درختان نورساطع بود..." ازکتاب " یکسال درمیان ایرانیان" تالیف : پرفسور " ادوارد براون"

" شیرازی” ‌ها خونگرم ترین مردم ایران اند. آنگار آفتاب داغ دشت توی رگهای آنهاست. مهمان دوستی و غریب نوازی " شیرازی” سنتی قدیمی است که بصورت یک خصلت درآمده است. مهمان درخانه شیرازی نه تنها حبیت خدا، حبیب خانواده هم هست. لذیذترین غذا، رنگین ترین سفره و گرم ترین پذیرائی نثاراو میشود.
شیرازی معاشرت دوست و اجتماعی است. تعارفات بی‌غل و غش و ابراز الفت او در برابر بیگانه و آشنا، گاه تا حد نوعی ایثار و اغراق بیش میرود. اما دراین شور مهمان دوستی و دیگر خواهی و یکرنگی کمترین تظاهری نیست. این منش فردی درشهر " گل سرخ" بازتاب یک روحیه و ادراک عمومی و همه گیراست. محال است مسافری ازشیراز بگذرد و خاطره‌های خوش و حق شناسانه با خود همراه نبرد.
سخاوت شیرازی مانند اصفهانی جماعت حسابگرانه نیست. درخرج اصراف کار است. دردوست داشتن هم با اعتدال سازگارنیست، و این خصوصیت قومی است که ازیک جور بی نیازی درویشانه برخوردارند.
احساسات او تند و تیزاست. وقتی پای عواطف درمیان است، حنای منطق رنگی ندارد.
"شیرازی” انسانی رقیق القلب و عاطفی است. بیش ازآنچه با مغزش فکرکند با قلبش می‌اندیشد. اصلا دنیای او از قلبش آغازمیشود. شاید بهمین خاطر است که شیرازی‌ها شاعرمنش ترین مردم ایرانند.
شاید کمتر شیرازی را میتوان سراغ کرد که درتمام زندگیش چند بیت شعر نسروده باشد. و تازه اگر هم اهل شعر و شاعری نباشد، احتمال ضعیفی میرود که مجموعه‌ای ازشعرهای ناب را از بر نداشته باشد و باطبع شاعرانه و احساسات زلال و اندیشه رمانیتک سرچشمه شعرهای نسروده دراعماق او نباشد. او شاعرمسلک نیست، شاعراست چرا که دنیا را شاعرانه میخواهد و می‌بیند. و خوی زیباپرست و جمال پسند او ازاین سرشت مایه میگیرد.
"شیرازی” نیمی از زیبائی‌های ایده آل را در طبیعت جستجو میکند. میل و اشتیاق سوزان او به گل و سبزه و چشمه و رود و دشت و پرنده، ناشی ازاین روحیه است و این جمال پرستی و عشق طبیعت، همان شور وسودا و جذبه‌ای است که دراشعار سرایند گان نامی شیراز که تعدادشان هم بسیاراست موج میزند.
سرگذشت شیراز
" شهرشیراز از قدیم الایام قطعه زمینی بود ناهموار و ملوک عجم هرسال یک نوبت برآن قطعه حاضرآمدندی....
گفتند که ازعهد جمشید صومعه‌ای دراین زمین بوده و قدما آن زمین را برخود فال نیک میدانستند و درآن دشت دارالسلطنه اصطخر بود، تا دروقت محمد بن یوسف تقفی شبی درخواب دید که روشنان صومعه فلک ازآسمان به زمین آمدند و درآن زمین جمع گشتند و میگفتند که این قطعه زمین دایره‌ای است که قدمگاه چندین هزار صدیق خواهد بود...
روز دیگرازاصطخر به آنجا متوجه گشت واستادان و مهندسان را فرمود تا قاعده ملک هم برآن رقعه اساس نهادند و بمدت دوسال خطه شیراز تمام گشت و طالع بناء آن سنبله بود و دورآن دوازده هزار گزاست و عرض دیوار هشت گز نهاده و یازده دروازه داشته است..."
" حافظ ابرو
مورخ قرن نهم"
نام "شیراز" در لوحه‌های گلی که درکاوش های تخت جمشید بدست آمده نقش بسته است. بدینسان ابعاد تاریخی شیراز تا عهد هخامنشی بیش میرود. درآن هنگام شیرازعرصه یکی ازکارگاه‌های وابسته به عملیات ساختمانی تخت جمشید بود.
هیات باستان شناسی موزه مترو پولیتن درکاوش های خود دراطراف شیراز قصرابونصر آثاری از ادوار ماقبل تاریخ هخامنشی، آشکانی، ساسانی و قرن اول هجری بدست آورده است.
راه دریائی ایران و ممالک خاورنزدیک به هندوستان و چین درعصرساسانی ازخلیج فارس بود. بندرسیراف )نزدیک بندرطاهری( که بوسیله یک جاده سنگفرش قدیمی به خطه فارس مربوط میشد ازمهمترین پایگاه‌های راه مزبور بود. با توجه به ارتباط بازرگانی شرق و غرب ازراه جزیره خارک در روزگاران قدیم، نقش اقتصادی فارس و تاثیر این رونق تجاری واقتصادی به شهر شیراز استنباط میشود.
توسعه ناگهانی شیراز در زمان حجاج بن یوسف ثقفی ) به سال 74 هجری
693 میلادی( صورت گرفت. این وسعت پذیری به گونه‌ای سریع بود که پاره‌ای ازمورخین را دچار این پندارکرد که شیراز بدست حجاج که در آن هنگام والی فارس بود بنا گشته است. آبادانی روز افزون شیراز با دوران انحطاط شهر باستانی استخر که 1500 سال تاریخ پرنشیب و فراز را پشت سرداشت قرین بود. وسرانجام به سال 436 هجری ابوگالنجار فرزند عضدالدوله، استخررا به کلی مهندم کرد و اهالی آن را به شیراز کوچ داد.
با حمله اعراب به ایران دوران جدیدی درحیات شهر نوخاسته شیراز آغاز شد. خطه فارس سقوط کرد و اهالی استخر و شهرهای فارس دربرابر فاتحان تازی شورشهای بی‌وقفه‌ای را آغازکردند. تنها درجریان سرکوبی یکی ازطغیان های استخر40 هزارتن کشته شدند.
ناآرامی استخر مجروح و کین خواه که درعطش آزادی می سوخت ازیکسو و فشار و خشونت فاتحین که با خون و مرگ وشکنجه همراه بود ازسوی دیگر، انگیزه مهاجرت روزافزون مردم استخر به شیراز شد. شیراز در آن موقع از آسایش و آرامش نسبی برخوردار بود. خویش را ازآتش و خشم دورنگاه داشته بود و روح نالان ایران را درغمناک ترین شعرها زمزمه میکرد...
وسرانجام ظلمت شکست. یعقوب لیث صفار سردار بزرگ ایران درفش فرو افتاده را دوباره برافراشت. سپاه استقلال نخست پارس و آنگاه شیراز را آزاد کرد. یادگار این دوران مسجد جامع عتیق است که بفرمان عمرولیث بنا شد.
باطلوع خورشید دیالمه صفاریان جای خود را به حکمرانان تازه دادند.
علی "عمادالدوله" بزرگ خاندان آل بویه به سال 322 هجری برفارس دست یافت و شیراز را به عنوان پایتخت خود برگزید و تا پایان عمر درشیراز بسر برد. با مرگ "عمادالدوله" فارس به برادرزاده اش "فناخسرو" (عضدالدوله( رسید و او که از نامی ترین شهریاران خاندان بویه است، درنیم فرسنگی جنوب شیراز کاخی برای خویش ساخت و فرمان داد تا درپیرامون آن خانه هایی ازنو برپا کردند.
درعهد دیلمیان شیراز رونق و آبادانی گرفت. قنات رکنی، "بندامیر" بیمارستان عضدی، تالار بزرگ قلعه استخر و دارالشفای عضدی و دروازه قرآن دراین دوران برپا شده و به گرد شهرحصاری عظیم فراهم آمد. این بارو بدست صمصام الدوله فرزند عضدالدوله ساخته شد و تا نیمه قرن هشتم هجری دوام آورد و در این سال مجددا توسط "محمد شاه اینجو" مرمت شد. برفراز این برج اتاق های آجری برای نگهبانان ساخته بودند. این یک باروی کامل جنگی بود.
ازسال 442 فارس عرصه سلجوقیان شد. ترکان سلجوقی اشتهای زیادی برای فتح داشتند. شمشیرشان مانند اراده شان تیز و آتشین بود. امیر ابوعلی کیخسرو بن ابوکالنجار دیلمی با آگاهی از نیرو و توان بزرگ سلجوقیان اطاعت طغرل بیک را پذیرفت. درعصر سلجوقی بارها فارس و شهرشیراز عرصه جنگ‌ها و کشمکش‌های کوچک و بزرگ بود و عاقبت به سال 543 "سنقرین مودود" امیر "تراکمه" حکومت فارس را ازچنگ سلجوقیان خارج کرد.
درزمان این سلسله بود که تپش قلب شعر سعدی درسینه فراخ جهان طنین انداخت.
تراکمه مسجد نو را برپا داشتند، و حصار شیراز رامرمت کردند... درفتنه مغول سیاست خردمندانه شهریاران "سنقری” شیراز و فارس را از یورش و مرگ و بلا و مصیبت مصون نگهداشت.
سنقر به سال 543 هجری با لقب مظفرالدین شاه درشیراز به تخت نشست و چنانکه عبداللطیف قزوینی درلب التواریخ مینویسد:
" درعدل و داد کوشید و درشیراز رباط و مسجد و منار رفیع بساخت..."
اتابکان سنقری که حدود یکصد و بیست سال درفارس حکومت داشتند درعمران پایتخت خود شیراز نهایت کوشش رابکار بستند. ازبرخی ازآنان در این عصر آقاری گرانقدر برجای مانده است. " زرکوب شیرازی” درباره آثار " اتابک سعد بن زنگی” مینویسد: " یکی جامع جدید شیراز است که به مسجد نومشهور است.
" حمدالله مستوفی” که در قرن هشتم ازشیراز دیدن کرده است نقل میکند که: " شیراز هفده محله است و نه دروازه دارد. هوایش معتدل است و آبش ازقنوات و بهترین آن کاریز گناباد است که رکن الدوله حسن بن بویه دیلمی آن را اخراج کرده است..."
دریورش سه ساله تیمور، شیرازیان با پرداخت مبلغی نقدینه و کالا به خزانه تیموری به سلامت رستند و درهجوم پنجساله او نام آورترین پادشاه آل مظفر شاه منصور، دلیرانه ترین پایداریها را درمقابل جهانگشای لنگ نشان داد و شیراز آسیب چندانی ندید."
دوران صفویه از ادوار رونق و آبادانی فارس و شهر شیراز بود، توجه شاه عباس در بهره گیری شایسته ازحاکمیت ایران بر خلیج فارس و توسعه بازرگانی ایران با دیگرممالک از راه دریا موجب عمران و اعتلای خط فارس شد. دراین شرایط ابنیه تاریخی متعددی بوجود آمد و شیراز درمسیر یک شاهراه تجاری و فرهنگی قرار گرفت، شاهراهی که افکار تازه و ارزشهای فرهنگ و هنر ملل همسایه درآن فرصع انعکاس یافت.
روابط تجاری تا دوردست‌ها دامن کشید. تمامی منطقه خلیج فارس و سواحل عربستان و افریقا و سرزمین‌های هندوستان حتی کشورهای خاوردور تا جرایر اقیانوسیه درحوزه این داد وستد بود. بدینسان فارس
شیراز کانون فعالیت‌های پرثمربازرگانی و کشاورزی شد که آثارآن هنوز درکشتزارها و رباط‌های ویران و جاده‌های فرعی و آبادی‌های گونه گون فارس دیده میشود.
از زمان شاه عباس با توجه امامقلی خان سردار نامی صفوی و پسرش الله وردی خان، بناهای باشکوهی درشیراز برپا شد. مقرامامقلی خان و عمارت با شکوه مدرسه خان که کاشیکاری‌های آن جلوهای روشنی ازهنر باستانی شیراز را حکایت میکند. ازاین جمله اند. دراین تاریخ پلی بر رودخانه کُر درنزدیکی شیراز بسته شد که به پل خان معروفیت یافت.
درعهد شاه سلطان حسین ایالت فارس را کلبعلی خان اداره میکرد. دراین ایام بود که فتنه افغان برخاست، فتنه‌ای که به اقتدار صوفیان صفوی پایان داد و ایران را درماتم آزادی نشاند.
به سال 1133 فارس ازدو جانب مورد هجوم قرارگرفت، ازیکسو اعراب که به جزایر و بنادر دست اندازی کردند و از طرف دیگر افغانها که کرمان را به تصرف درآوردند و آغاز رخنه به سرزمین فارس کردند. لطفعلی داغستانی که بیگلر بیگی فارس را یافته بود به بنادر لشکر کشید و اعراب را تارو مارکرد و آنگاه به کرمان روی آورد و میرمحمود افغان را چنان شکست داد که سپاه وحشت زده افغان تا قندهار گریختند. اما لطفعلی خان شهر ستمدیده کرمان را با خشونت و غارت وظلم خود ویران ترکرد. آنچه که ازیورش افغان مصون مانده بود بدست او تباه شد.
درهمین سال هوا تیره شد و قریب دوماه خورشید مانند قطعه‌ای خونین بنظر میآمد. منجمین این واقعه را نشانه خون ریزی دانستند. علما و خطبا مردم را به نوبه ترغیب کردند و زنان بدنام را ازشهر راندند. تبلیغ گونه‌ای درویشی و بی‌اعتنائی به دنیا شدت گرفت. به سال 1135 محمود افغان سلطنت ایران را به چنگ آورد و سپاهی گران برای فتح شیراز فرستاد. شیراز غوطه ور در معنویتی بی‌خبر و رخوت انگیز بود، میرزا عبدالکریم درویش شیرازی که حکومت معنوی را در دست داشت فکر میکرد که محمود افغان نیز از طریقه او پیروی میکند و با این انگیزه برای پادشاه افغان پیام داد که:
"لشکر به شیراز نفرست، زیرا اینجا خاک اولیاست و هیچگاه از ولی حق خالی نگشته. مردمی فقیر و درویش منش دارد. تنها به اعزام حاکمی عاقل اکتفا نما."
ازسوی دیگرطی نامه هائی که به بزرگان شیراز نوشت، مردم را به عدم مقاومت دربرابر محمود دعوت کرد.
فرستادگان محمود افغان بدست مردم شیراز به هلاکت رسیدند و محمود سپاهی گران برای فتح شیراز فرستاد. محاصره شهر9 ماه بطول انجامید وشیرازی‌ها دلیرانه ایستادگی میکردند. سرانجام براثر فشارقحطی تسلیم شدند. شیراز در مدت محاصره قیمت گرانی پرداخت. صدهزار تن بعلت گرسنگی یا زخم شمشیر مهاجمان بقتل رسیدند "زبردست خان" والی جدید فارس چون دراصفهان، اما بزرگ شده قندهار بود کوشید تاکمتر به مردم شیراز آسیب برسد اما زخمی که به قلب شیراز نشسته بود مدتها تازه و دردناک باقی ماند.
ظهور نادرالتیام زخم ها بود. غرورهای جریحه دار و شهر تحقیرشده درپیروزی‌های پی درپی نادرارضاء شدند. به سال 1142 سپاه نادری برافغان ها غالب آمد، اما پیش از آنکه فاتحان، شیراز را آزاد کنند، مردم علیه افاغنه شوریدند وشهر را باخون آنها رنگین کردند.
تفنگچینان سنی مذهب کازرونی، خنجی، پشوری و لاری که درقشون افغان بودند به شهر یورش بردند و به قتل و غارت پرداختند. خانه‌ها را آتش زدند و زنان و دختران را به اسارت گرفتند. این مصیبت را برف های سنگین و سرمای سخت و بروز قحطی تکمیل کرد. هجوم ویرانگرآخرین جزء این تراژدی بود که 30 هزار قربانی ببار آورد.
دراین حال اشرف افغان که از برابر شمشیر سوزان نادرمی گریخت به شیراز آمد.
در چهار فرسنگی شیراز تبرزین مرگبار نادر ضربه مهلک دیگری به قشون افغان وارد آورد. اشرف به لارستان فرار کرد و نادر وارد شیراز شد.
سردودمان سلسله افشار به شکرانه این پیروزی یکهزار و پانصد تومان صرف تعمیر آستان شاه چراغ کرد و هفتصد و بیست مثقال طلا برای تهیه قندیل حرم اختصاص داد. به سال 1239 که در اثر زلزله بقعه شاهچراغ ویران شد، قندیل زرین نادری را شکستند و فروختند و از بهای آن دیگر بار بقعه را تعمیر کردند.
نادرمدتی درشیراز اقامت گزید. آرامگاه حافظ را تعمیرکرد و دستورداد تا تمامی باغ هائی را که درحمله افاغنه ویران شده بود مجددا درخت کاری کنند. تعداد درختان سرو و کاج باغهای سرسبز نادری از30 هزارسرزد.
کریمخان زند بسال 1180 هجری شیراز را به پایتختی برگزید و درآبادانی آن نهایت اهتمام را بکاربست. دراین دوره آثار ارزنده‌ای درشیراز بناشد که ازآن جمله است: بازار و حمام وآب انبار وکیل، خیابان زند. به گرد شهرنیز حصاری ازسنگ و گچ ساخته شد و خندقی دراطراف آن احداث گردید، که با وجود ویرانی آثارزندیه، هنوز بسیاری ازاین یادگارها درشیراز باقی است و جلوه‌های گذرائی ازهنر این لحظه ازتاریخ را پیش روی ما قرار میدهد.
معماری عهد زندیه درحقیقت همان معماری زمان صفویه به صورتی ساده و بی‌پیرایه و مختصرتراست. مسجد و بازار و حمام وکیل انعکاس کاملی ازهنر شیوه صفوی را درخویش دارد. عامل مشخصی که درمعماری زندیه درابنیه سلطنتی بچشم میخورد، ایوان دوستونی بسیارزیبا و متناسبی است که نمونه‌ای ازآن در بنای قدیمی پست خانه شیراز بجا مانده است.
دورانی که فرمانروائی " کریمخان" اغاز شد باسطنت " آغامحمد خان قاجار" به پایان رسید.
عصرقاجارشروع روزگار زوال بود. کریمخان شیراز را به پایتختی برگزید و آغامحمد خان پایتخت را به تهران انتقال داد. او برج وباروی شهررا با خاک یکسان کرد و مرگ و ویرانی را چونان بذری درفضای شیراز پراکند
نه بدان انگیزه که شهر شعرو گل سرخ دشمن اولطفعلی خان آخرین بازمانده زندیه را پناه داده بود، بل ازآن رو که با آنچه به عصر" زند" وابسته بود نفرت داشت و این نفرت را ویرانی آبادانی هائی که دستهای کریم خان و دودمانش برپا داشته بود سیراب می‌کرد.
آنچه که ازخشم و کینه " آغامحمدخان" رست با خشم طبیعت به نابودی گرائید. زلزله شدید وویرانگرمصیبت شیراز را تکمیل کرد و تا شهر از زیر بار این مصائب قد راست کرد سالیان دراز بطول انجامید.
به سال 1209 سردودمان قاجاریه فرمانروائی یزد وکرمان و فارس را به ولیعهد خود "فتحعلی خان" سپرد. فتحعلی خان درشیراز مستقر شد و تا هنگامی که مرگ سرسلسله قاجار فرارسید و او برای تصاحب سلطنت راهی تهران شد، در این شهرماندگار بود. درنیمه عصر قاجار در راه تعمیر و احیای بقاع متبرک و تکمیل و تزئین مساجد و آبادانی با احداث باغها و کوشکها درشیراز کوشش هائی صورت پذیرفت. ویژگی این دوره غنای هنر رنگ آمیزی کاشی‌های خشتی معروف به هفت رنگ است. استاد کاران چیره دست شیرازی دراین زمینه ذوق شایان داشتند. تجلیات ظریف و اصیل این ذوق وهنر را درکاشی کاری های پیشانی بالای ایوان بزرگ حسینیه مشیر و مسجد نصیرالملک و بالای ایوان باغ ارم میتوان یافت. هنوز این هنرعالی به گونه‌ای منحصر به فرد بوسیله استادان شیرازی انجام پذیرهست. تصاویر شاهان قدیم و صحنه‌های زیبائی که با کاشیهای هفت رنگ برفراز بسیاری ازساختمان‌های ادوار اخیر درشیراز دیده میشود، اوج هنر کاشی کاری رامی نماید. نمونه‌های زنده و جاودانه این کاشی‌ها را در بدنه‌های ایوان آرامگاه سعدی میتوان یافت.
نقاشی‌های خوش طرح و جالبی که برسقف‌های تیروتخته منظم بعضی ابنیه قدیمی شیراز جلوه یافته، گونه دیگری ازروح شیراز و شیرازی هنرور و ظریف طبع را ظهور میبخشد. این نقاشی‌ها و نیز شیوه خاص کاشیکاریهای شیرازی درچنان سطح والائی است که سالیان متمادی هنروران و استادان دیگر شهرها را به راه تقلید کشانده است.
نقش و نگارسقف به شیوه قاجار که به مرجووک معروف است مدتها درتهران و دیگر شهرها متداول بوده است.
توسعه تدریجی و آرام شیراز باافول ستاره قاجار ادامه یافت. تجدد باهنر این شهرآمیخت و بناهای تازه و خیابان‌های جدید سیمای این شهرهنرو تاریخ را دگرگون ساخت. بناهای نو بنیاد شیراز بسیارند ساختمان جدید آرامگاه سعدی به سال 1331 تجدید بنای آرامگاه حافظ به سال 1314 بیمارستان نمازی، باغ ملی، موزه شیرازو دانشگاه جزئی ازمجموعه شیراز نوین اند. و شهرشعرو گل سرخ که بقول حافظ خال رخ هفت کشورو کان حسن و معدن لب لعل بود، با این پشتوانه بی‌گمان شهر آینده است.


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:








برچسب ها : شيراز گل سرخ ايران,