منوی اصلی
موضوعات وبلاگ
وصیتنامه شهدا
وصیت شهدا
لينک دوستان
پيوندهاي روزانه
نويسندگان
درباره

بـا تـوگـويـم ميهنــم ايـن بـار هـم گـل مـی کنـم آسمـانـت را پُـلِ پـروازِ سُنبـل مـی کنـم در سـرِ پيـری جـوان مـی گـردمـی همچـون بهـار کـوچـه بـاغـت را پـر از آواز بلبـل مـی کنـم جـاودانـه ميهنـم اين بـار هـم مـی سـازمـت چون درفـش کـاويـان هر جای می افرازمت همچـو رستـم می کَـنم ديـو پليـدی را ز جـای چـون فـريـدون شـوکـت ديـريـنه می پـردازمت با تـو مـام ميهنـم ديـرينه پيمـان می کنـم گـر که ايـرانـم نبـاشـد، تـرک ايـن جـان می کنم همچـو آرش بر پَـرِ البـرز جـان بـر کَـف بـه پـای کوهسـاران را پُـر از آواز ايــران می کنم بـا تـو گـويـم ميهنـم اين بـار هـم گـل می کنم با تـو گـويـم ميهنم ايـن بـار هـم گـل مـی کنـم
جستجو
مطالب پيشين
آرشيو مطالب
لوگوی دوستان
ابزار و قالب وبلاگ
کاربردی
ابر برچسب ها
ایران جاویدان

ایران بزرگ آرمان دست یافتنی هر ایرانی تبار(پارس و آذری و کورد و پشتو و تاجیک و ...)

منطقه بزرگ و تاریخی خراسان از نظر جغرافیایی در دوره های طولانی متعلق به ایران بوده است

منطقه بزرگ و تاریخی خراسان از نظر فرهنگی هم چنان تحت تاثیر ایران بزرگ تاریخی است

افغانستان متعلق به ایران است

ترکمنستان متعلق به ایران است

خراسان بزرگ متعلق به ایران است

ازبکستان متعلق به ایران است

تاجیکستان متعلق به ایران است

ایران بزرگ هم متعلق به هر چهار ملت و هر چهار کشور است



دولت باکو و شهرهای پیرامون آن در طول تاریخی بخشی از ایران بزرگ تلقی می شدند که در زمان تجاوزگری روس ها به زور و تحمیل از ایران جدا شده اند. بسیاری از هم وطنان آذری ایرانی بر اثر این تحمیل از سرزمین مادری جدا شده و همواره آرزوی پیوستن به مام میهن را داشته و دارند. اما دولت باکو می کوشد با برگزاری چنین جلساتی اوضاع را مغلوبه نشان دهد! اما نه می توان به انکار تاریخ پرداخت و نه می توان اعتراضات مردم این دولت شهر را در دنیای کنونی نادیده گرفت. شاید زمان آن رسیده است که دولت ایران حداقل با استفاده از ابزار خود، در نهادهای بین المللی بتواند یک نظر سنجی در میان مردم باکو و شهرهای پیرامون برای بازگشت آنان به مام وطن برگزار کند تا آذری های ایرانی که سال هاست رنج غربت را دور از دوستان و آشنایان  خانواده و میراث کهن گذرانده اند با اتصال به سرزمین مادری، تسکین یابند. افرادی که متعلق به این آب و خاک هستند و قرن های طولانی نفس در نفس با این آب و خاک گره خورده اند. به نظر می رسد انفعال دولت ایران در این زمینه باید پایان پذیرد و ایرانیان آذری که سال هاست دور از وطن در غربت به سر برده اند، به کشور اصلی باز گردند تا در کنار سایر ایرانیان قدرت کشور را بیش از پیش به گوش جهانیان برسانند.



 ای سرزمین من تا ابد جاوید باشی

من موج ام تو دریا

بی تو صحرایم با تو مثل باد آزادم



خواندم و چه زیبا نوشته بود:

بیاید عهدی را که در طوفان با خدای خویش می بندیم

در آرامش فراموش نکنیم.



خدا گوید:

تو ای زیباتر از خورشید زیبایم

تو ای والاترین مهمان دنیایم

تو ای انسان !

بدان همواره آغوش من باز است

شروع کن . . .

یک قدم با تو

تمام گامهای مانده اش با من . . .



 
دریای شور و شعور مردمانت را اینک خوشحال به نظاره ام و خوشحالی لبریز از جام تو مهرورز توست ،وطنم .

وطنم، ای ملک عزیزتر از جانم ؛ ای سرزمین شهیدانم ،من به افتخار بهار انتخاب مردمان آرمانی ات به خود می بالم و از عمق وجود خوشحالم .
وطنم، ای زادگاه قهرمان رهبرم، در حلول باران شور و شعور شیرزنان و رادمردانت اینک عاشقانت از حلاوت این پیروزی و شادی این عیدی بزرگ به بزرگ رهبرت در پوست نمی گنجد.

وطنم ، ای ملک کرامت پیشگان،ای سرزمین تاریخ، فرهنگ وتمدن ،امروز نمایش وحدت ملی هموطنان، این عاشق پیشگان همیشگی ات بار دیگر چشم بدخواهان تو را مایوس وکیش مات کرد.

وطنم، ای سرزمین رستم و گوان پیلتن ، ای ملک عزیز پارسایان فضل و اندیشه ،امروز بهار اندیشه در جای جای سرایت ،مجد و بزرگی ات را بار دیگر در خود تجلی کرد .

وطنم،ای زیباترین تصویر خیالم ، ای مهد کرامت علوی و انیس دلدادگان ولایی، امروز مردمان دیارت یکپارچه ولایی شدند.

 

وطنم، ای خاک عنبرین از عاریت خلد برین توس، امروز مردمان دیار ت یک بار دیگر با نمایش حماسه ی اقتدار ملی خود بار دیگر با آرمانهای پیر مرداد خمینی کبیر (ره )، مقام معظم رهبری و آلاله های سرخ فام همیشه جاویدت جاودانه بیعت کرد.

وطنم، ای نماد افتخارم، امروز بیش از هر روز دیگر از غرور ملی مردمان قهرمانت خوشحالم و از این خوشحالی چون دیگر آحاد این سرزمینی بزرگ بر خود می بالم .

وطنم،اینک از زیباترین جلو ه ی یکرنگی، یک دلی و سرمستی مردم سرمست از عشق بالندگی وطن و خلق حماسه ی کم نظیر حضور میلیونی در 24 خرداد خوشحالم.

وطنم، بر خود می بالم که قطره ای از دریای این امتم ،امتی که اراده ی مردم آن بی مثابه و بی کرانه است.




برچسب ها : وطنم,

به رغم مدعیانی که منع عشق کنند جمال چهره تو حجت موجه ماست

 

هرشب فزاید، تاب و تب من

وای از شب من،وای از شب من

یا من رسانم، لب به لب او

یا او رساند، جان بر لب من

استاد عشقم، بنشین و برخوان

درس محبت، در مکتب من

رسم دورنگی، آئین ما نیست

یکرنگ باشد، روز و شب من

گفتم رهی را، که امشب چه خواهی؟

گفت آنچه خواهد نوشین لب من


ديروز از هر چه بود گذشتيم،امروز از هر چه بوديم ...!! آنجا پشت خاكريز بوديم و اينجا در پناه ميز ...!! ديروز دنبال گمنامي بوديم و امروز مواظبيم ناممان گم نشود ...!! آنجا(جبهه)بوي ايمان ميداد و اين جا ايمانمان بو !! مي دهد...!! الهي : نصيرمان باش، تا بصير گرديم . بصيرمان كن تا از مسير برنگرديم و آزادمان كن تا اسير نگرديم...



خداوندا...اگر روزي بشر گردي...ز حال ما باخبر گردي...پشيمان ميشوي ز قصه خلقت...از اين بودن...از اين بدعت... خداوندا تو ميداني كه انسان بودن و ماندن در اين دنيا چه دشوار است...چه زجري ميكشد آن كس كه "انسان" است و از"احساس" سرشار است...



شهرستان هرسین در فاصله 45 کیلومتری جنوب شرقی شهر کرمانشاه قرار دارد.

این شهر از شمال به صحنه از شرق به نهاوند از جنوب به استان لرستان و از غرب به کرمانشاه محدود شده است.

ارتفاع متوسط این شهرستان از سطح دریا 1582 متر است.

بلندترین قله این شهرستان با ارتفاع 2794 در بخش بیستون و عمیق‌ترین غار خاورمیانه به عمق 572 متر در ین شهرستان قرار دارد.

در سال 1949 توسط پروفسور کارلئون باستان‌شناس آمریکایی غار معروف به شکارچیان مورد کاوش قرار گرفت که در این غار آثار دوره‌های تاریخی مختلف به دست آمد.

از مهم‌ترین آثار باستانی پیش از تاریخ که در این شهرستان قرار دارد می‌توان به تپه گنج‌دره یا (چیا خزینه) اشاره کرد.

در کنار جاده اصلی هرسین به کرمانشاه و در فاصله 7 کیلومتری از شهر هرسین تپه گنج‌دره قرار گرفته است.

ارتفاع گنج‌دره نسبت به سطح دریا بین 1300 تا 1400 متر است.

ارتفاع تپه 5 متر و قطر آن 40 متر است و یک محدوده 1300 متر مربعی را شامل می‌شود.

کاوش‌های گنج‌دره در سال 1965 آغاز شد و تا سال 1969 ادامه داشت.

این کار تحت نظارت پروفسور اسمیت باستان‌شناس کانادایی صورت گرفت.

در گنج‌دره مردانی زندگی می‌کردند که یکجانشین و شهرنشین بوده‌اند و با اهلی کردن حیوانات، کاشتن غلات و جمع‌آوری آن زندگی‌شان می‌گذشته است.

در ضمن انجام کاوش‌ها و حفاری‌ها در بعضی از قسمت‌ها آثار ساختمانی و معماری تقریبا سالم کشف شد که امتیاز گنج‌دره را نسبت به مکان‌های تاریخی دیگر که متعلق به مرحله پارینه سنگی بوده‌اند، مشخص می‌کند. در گنج‌دره اشیایی به دست آمده و متعلق به زمان‌هایی است که هنوز چرخ کوزه‌گری اختراع نشده بود.

اهالی ساکن در گنج‌دره در هزاره نهم ق.م کشت غلات و برداشت آن را تجربه کرده بودند.

آزمایش‌های صورت گرفته روی زغال‌های به دست آمده از این محل نشان می‌دهد نخستین انسان‌ها در 8500 ق.م در ین محل استقرار یافته‌اند.

ظروف سفالین درشت با جداره ضخیم که با آتش به صورت نامنظم پخته شده‌اند، پیدایش خشت‌هایی با فرورفتگی در قسمت میانی آن که در دیگر نقاط نمونه آن دیده نشده است، پیکان‌های سنگی، اشیای استخوانی، کوزه‌ها،‌ کاسه‌ها،‌ مهره‌ها و زینت‌آلات از جمله آثار و اشیای به دست آمده در تپه گنج‌دره هستند.

از دیگر آثار بر جای مانده در شهرستان هرسین می‌توان به گور دخمه‌ی اسحاق‌وند، دخمه شمس‌آباد، کتیبه بیستون، مجسمه هرکول، قلعه هرسین، قلعه دزبر، قلعه سرماج، فراتاش بیستون،‌ فراتاش هرسین، حوض سنگی (حوض ساعت)، طاق سنگی، پلکان سنگی، تخت شیرین، دیوار ساسانی، پل خسرو، بنای ساسانی و سرستون‌های بیستون اشاره کرد.

(عکس از "برايان هس" از دانشگاه آلاباما در بيرمنگهام )



 

در 30 کيلومتري شرق کرمانشاه و در ارتفاع صد متري بر روي صخره اي داريوش کتيبه مشهور خود را حک کرده است که تا سال 1835 کسي از راز آن آگاه نبود . چشمه بيستون محل اطراق کاروانها در دورانهاي مختلف بوده است براي همين کسان زيادي کتيبه داريوش را ديده اند و شرحي از آن را در سفرنامه ها يا خاطراتشان گفته اند . از قديمي ترين آثار درباره اين نوشته ، گفته هاي ديودورسس سيسيلي است که در قرن اول پيش از ميلاد اين حجاري را به الهه سميراميس و صد نيزه داري که اطرافش را گرفته اند نسبت داده و گفته است بدستور سميراميس در زير نقش برجسته نوشته اي با حروف سرياني نقل کرده اند ديودور با تکيه بر نوشته کتزياس چنين آورده است که صخره مکان مقدسي بوده و به زئوس خداي بزرگ یونانيان تعلق داشته است .  ايزيدور خاراکسي جغرافي نويس باستان درباره راه کاروان رويي که از شرق بابل تا مرزهاي خاوري امپراطوري روم کشيده شده شرحي نوشته و در آن بيستون را باپتانا در ناحيه ، کامبادنا ناميده است و مي نويسد در باپتانا نوشته و تصويري از سميراميس است . و با وجود اختلاف نام بيستون با باپتانا که ايزيدور از آن ياد کرده در يکي بودن آنها کمتر مي توان ترديد داشت چون در کتيبه ، داريوش از ناحيه کامپادنا در سرزمين ماد در محل کتيبه نام برده شده است . ابن حقول آنرا نقش مکتب خانه اي مي داند که معلم براي تنبيه شاگردانش تسمه اي در دست دارد . گاردان جهانگرد فرانسوي در سال 1794 اين نقش را پيکره دوازده حواري مسيح دانست ، و تصوير فروهر را به مسيح نسبت داد . پورتر در سال 1818 حدس زد که اين نقش ها پيکره شلم نصر و دو سردار و ده سبط ( قبيله ) اسرائيل است که به اسارت افتاده اند . خطر صعود از کوه مانع از آن مي شد که کسي به کتيبه نزديک شود . پورتر تا نيمه راه صعود کرد و طرحي از پيکره ها کشيد . او درباره خطر بالا رفتن از کوه مي گويد " هيچ زماني بدون بيم مرگ از آنجا نمي توان بالا رفت " . بالاخره در سال 1835 اولين کسي که اين صخره را در نورديد راولينسون انگليسي بود که از ستون اول متن فارسي باستان نسخه برداري کرد . او افسر انگليسي مأمور تربيت سربازان شاهي در ايران بود ولي به علت اختلافي که بين دولت ايران و انگليس پيش آمده بود راولينسون مجبور شد ايران را ترک کند . اما در سال 1844 بعد از شرکت در جنگ افغانها (جنگ افغانستان ) مجدد به ايران آمد و بقيه متن فارسي باستان را رونويسي کرد و از ترجمه ايلامي آن که سکايي ، مادي و شوشي جديد نيز خوانده شده نسخه برداري کرد . مطالعات وي در سال 1857 مورد توجه انجمن آسيايي پادشاهي لندن واقع گرديد و به اين ترتيب راز کتيبه بيستون گشوده شده . کار راولينسون سبب شد تا اين کتيبه مورد توجه دانشمندان زيادي قرار گيرد از جمله پروفسور ويليام جکسن از دانشگاه کلمبيا که در سال 1903 از آنجا ديدن کرد و مطالعاتي بر روي کتيبه انجام داد که بيشتر تصحيح کار راولينسون بود . در سال 1904 اولين عکسها توسط لينگ و تامپسون براي موزه بريتانيا گرفته شد و مطالعات مفصل تري در ادامه کار راولينسون انجام شد . سپس در سال 49-1948 ژرژکامرون کتيبه را مجدداً و به طور کامل مورد مطالعه قرار داد . کامرون راه کوچکي را که سابقاً براي رسيدن به نقوش و کتيبه ها در سنگ تراشيده بودند پيدا کرد و کتيبه ديگري را که در طرف راست واقع است و تا آن زمان نسخه برداري نشده بود نسخه برداري کرد که معلوم شد ادامه کتيبه ايلامي است ضمناً کامرون يک قالب تهيه کرد که هم اکنون در دانشگاه ميشيگان است . نتيجه مطالعات اين دانشمند در مورد کتيبه بيستون اين بود که داراي سه نوع خط فارسي باستان ، ايلامي نو ، بابلي نو يا اکدي مي باشد و پس از رمزگشايي فارسي باستان فهميده شد که تصاوير به داريوش و دو سردارش و ده شورشگر که در اوايل سلطنت او قيام کرده بودند تعلق دارد و شرح سرکوب اين ياغيان مي باشد .

مشخصات ظاهري کتيبه

اين کتيبه يکي از معتبرترين و مشهورترين سندهاي تاريخي جهان است . زيرا مهمترين نوشته ميخي زمان هخامنشي است . مجموعاً سطحي که اين کتيبه در برگرفته به طول 5/20 ( بيست متر و پنجاه سانتيمتر ) و عرض 80/7 ( هفت متر و هشتاد سانتيمتر ) مي باشد . براي آسان شدن توضيحات ، کتيبه را در دو بخش مورد بررسي قرار مي دهيم .

نقوش در كتيبه

نقش هاي اين اثر تاريخي بر سطحي به طول 6 متر و عرض يا ارتفاع 3 متر و 20 سانتي متر حجاري شده است و شامل تصوير داريوش و کماندار و نيزه دار شاهي و 10 تن شورشگر است که يک تن در زير پاي داريوش و 9 تن دست بسته در مقابل او قرار دارند و سرهايشان بجز نفر اول بوسيله طنابي بهم وصل شده است و هرکدام لباس مخصوص کشور خود را بر تن دارند که آنها را از ديگري متمايز مي سازد و بر بالاي سر هرکدام نوشته اي است که نام شورشگر و محل شورش را معلوم مي کند . اندازه قد هشت تن از اينان 126 سانتيمتر و آخرين نفر که سکونخا نام دارد با کلاهش 178 سانتيمتر مي باشد . در اين مجموعه شاه با چهره اصلي و با اندازه حقيقي يعني 181 سانتيمتر نشان داده شده ، پاي چپ و کمان او که در دست چپش قرار دارد بر بدن گئوماتا که زير پاي او به حال تضرع افتاده ، نهاده شده و دست راست پادشاه به نشانه پرستش به سوي فروهر بلند شده است . فروهر که نماد اهورامزدا است روبروي پادشاه قرار دارد و حلقه اي در دست چپ گرفته و دست راست خود را مانند پادشاه بلند کرده است اين حرکت ظاهراً علامت دعاي خير است . يک ستاره هشت پر درون دايره بالاي کلاه تقريباً استوانه اي شکل فروهر ديده مي شود که همين نقش هم در تاج کنگره دار زيبايي که بر سر داريوش است ، ديده مي شود . شايد بدين وسيله داريوش اهورائي بودن خود را نشان مي دهد . پشت سر داريوش کماندار و نيزه دار شاهي ايستاده اند . شاه و افسرانش همگي يکنوع لباس بلند پارسي در بر و کفش سه بندي مشابهي به پا دارند . ولي سربندي که بر سر افسران است از لحاظ تزئين با تاج داريوش تفاوت دارد . ريش مستطيل شکل شاه نيز طبق معمول از ريش کوتاه سايرين متمايز است و همين بخش مستطيل ريش ، الحاقي است يعني از تکه سنگ جداگانه اي ساخته شده و سپس با مهارت بسيار به چهره داريوش متصل شده است . در تصاوير فروهر و شاه و دو افسرش ، در هر دو مچ دستبند وجود دارد . اين دقت و ظرافت در تيردان و بند آن و منگوله هاي متصل به نيزه و ريش و سربند افسران شاهي هم بکار رفته است . گئوماتا تنها اسيري است که کفش بندي به پا دارد و بقيه اسيران پابرهنه هستند . بر سطح حجاري شده 11 کتيبه کوچک هست .

خطوط در كتيبه

در زير نقش ها خطوط فارسي باستان در 5 ستون به طول 23/9 ( نه متر و بيست و سه سانتيمتر ) و عرض یا ارتفاع 63/3 متر ( سه متر و شصت سانتيمتر ) و 414 سطر قرار دارد . در دست راست کنار نقوش يک بخش کتيبه ايلامي به طول 60/5 ( پنج متر و شصت سانتيمتر ) و عرض يا ارتفاع 70/3 قرار دارد و بقيه اين کتيبه در سمت چپ در امتداد خطوط فارسي باستان به طول 67/5 و عرض 63/3 متر و کلاً 593 سطر در هشت ستون قرار دارد . کتيبه اکدي ( بابلي ) در قسمت بالاي کتيبه سمت چپ ايلامي قرار دارد با طول يا ارتفاع چهار متر (4) و عرض از قسمت بالا 52/2 و در قسمت پايين 31/2 اين کتيبه به شکل ذوزنقه مي باشد و در 112 سطر مي باشد . مجموع خطوط و نقوش برابر با 120 متر مربع است .

مطالب موجود در کتيبه داريوش

کوروش در خيال لشکرکشي به مصر بود که کشته شد و پسرش کمبوجيه بر تخت سلطنت نشست و براي تحقق بخشيدن به آرزوي پدر رهسپار مصر شد . اما قبل از عزيمت برادر و رقيب خود برديا را از بيم آنکه مبادا در غياب او به تخت سلطنت بنشيند ، مخفيانه کشت . او با حمله به مصر قلمرو امپراطوري خويش را گسترش داد . از شواهد چنين بر مي آيد که او بر خلاف کوروش براي عقايد ملتها و کساني که تحت سلطه اش بودند ، ارجي قائل نبود و از فرزانگي و درايت پدر بهره چنداني نبرده بود . چنانکه پس از شکست قرطاجنه ( از مستعمرات فينيقي ها ) که علت آن سر باز زدن ناويان ناوگانهاي ايران ( که همه از مردم فينيقيه بودند ) بود . کمبوجيه گذشت و سياست پدر را فراموش کرد و در برابر همه ، مصريان را ريشخند کرد با خنجرش گوساله مقدس مصريان آپبس راکه مي پرستيدند از پاي در آورد و جسدهاي موميايي شده پادشاهان را از گورها بيرون کشيد . معابد را با پليدي آلود و فرمان داد تا بتهايي را که در آنها بودند بسوزانند و اين شامل خارجيها نبود چنانکه در زمان بيماري هاي خود که شايد نوبه هاي صرعي بوده خواهر و همسر خود رکسانا را کشت. پسر خود پراک اسپيس را به تير زد و دوازده تن از بزرگان ايران را زنده بگور کرد . شايد بدليل جو خفقان و ايجاد حکومت مطلقه بود که ميزان نارضايتي مردم و سران کشور زياد شده بود و دشمناني که در زمان کوروش به علت اقتدار و سياستش ناچار سکوت کرده بودند اکنون با دوگانگي و ضعفي که در حکومت وجود داشت سر به شورش برداشتند . گئومات مغ که از روحانيون دربار بود و از راز کشته شدن برديا نيز اطلاع داشت فرصت را غنيمت شمرد و در غياب کمبوجيه که حدود سه سال در مصر بود ، علم اين قيامها را برافراشت . گئومات از نژاد ماد بود و کشورداري و شاهنشاهي اين نژاد بدست کوروش انقراض يافته بود . گئومات از زمان به تخت نشستن تا زمان سرکوبیش حدود 7 ماه بر ايران حکومت راند . او ماليات سه سال را به مردم بخشيد و در دين اصلاحاتي بوجود آورد ، براي همين معابد موجود را ويران کرد . بر طبق کتيبه بيستون خبر شورش گئومات که به کمبوجيه رسيد . قصد بازگشت به ايران کرد ولي در بين راه خود را کشت و داريوش که از نوادگان هخامنش و همچنين از سرداران محافظ کمبوجيه بود حکومت را بدست گرفت . ده ياغي که بر کتيبه بيستون حجاري شده اند نشان دهنده ده شورش است که توسط داريوش تا يکسال و نيم – دو سال پس از شاهيش سرکوب شده اند .



              عکس مجسمه آرش کمانگیر در سعدآباد

جشن تیرگان در تیر روز از تیرماه برابر با 13 تیر در گاهشماری ایرانی برگزار می شود. این جشن درگرامی داشت تیشتر (ستاره ی باران آور در فرهنگ ایرانی) است و بنا به سنت در روز تیر (روز سیزدهم) از ماه تیر انجام می‌پذیرد. در تواریخ سنتی تیرگان روز کمان‌کشیدن آرش کمانگیر و پرتاب تیر از فراز البرز است. همچنین جشن تیرگان به روایت ابوریحان بیرونی در آثارالباقیه، روز بزرگداشت مقام نویسندگان در ایران باستان بوده است.

در باورهای مردم، درباره­ جشن تیرگان دو روایت وجود دارد که روایت نخست همچنان که در بالا گفته شد مربوط به فرشته باران یا تیشتر می­باشد و نبرد همیشگی میان نیکی و بدی است: در اوستا، تشتر یشت (تیر یشت)، تیشتر فرشته باران است که در ده روز اول ماه به چهره­ جوانی پانزده ساله در می­آید و در ده روز دوم به چهره گاوی با شاخ­های زرین و در ده روز سوم به چهره­ اسبی سپید و زیبا با گوش­های زرین.

تیشتر به شکل اسب زیبای سفید زرین گوشی، با ساز و برگ زرین، به دریای کیهانی فرو می­رود. در آنجا با دیو خشکسالی «اپوش» که به شکل اسب سیاهی است و با گوش و دم سیاه خود، ظاهری ترسناک دارد، روب­رو می­شود. این دو، سه شبانه روز با یکدیگر به نبرد برمی­خیزند و تیشتر در این نبرد شکست می­خورد، به نزد خدای بزرگ آمده و از او یاری و مدد می­جوید و به خواست و قدرت پروردگار این بار بر اهریمن خشکسالی پیروز می­گردد و آب­ها می­توانند بدون مانعی به مزرعه‌­ها و چراگاه­ها جاری شوند. باد ابرهای باران زا را که از دریای گیهانی برمی­خواستند به این سو و آن سو راند، و باران­های زندگی بخش بر هفت کشور زمین فرو ریخت و به مناسبت این پیروزی ایرانیان این روز را به جشن پرداختند.

روایت دیگر نیز درباره­ آرش کمانگیر اسطوره و قهرمان ملی ایرانیان است و اینکه میان ایران و توران سال­ها جنگ و ستیز بود، در نبرد میان «افراسیاب» و «منوچهر»، شاه ایران، سپاه ایران شکست سختی می­خورد؛ این رویداد در روز نخست تیر روی می­دهد. سپاه ایران در مازندران به تنگنا می­افتد و سرانجام دو سوی نبرد به سازش در می­آیند و برای آنکه مرز دو کشور مشخص شود و ستیز از میان برخیزد می­پذیرند که از مازندران تیری به جانب خاور (خراسان) پرتاب کنند هر جا تیر فرو آمد همان جا مرز دو کشور باشد و هیچ­یک از دو کشور از آن فراتر نروند؛ تا در این گفتگو بودند، سپندارمذ (ایزدبانوی زمین) پدیدار شد و فرمان داد تیر و کمان آوردند. آرش در میان ایرانیان بزرگ­ترین کماندار بود و به نیروی بی­مانندش تیر را دورتر از همه پرتاب می­کرد. سپندارمذ به آرش گفت تا کمان بردارد و تیری به جانب خاور پرتاب کند. آرش دانست که پهنای کشور ایران به نیروی بازو و پرش تیر او بسته‌است و باید توش و توان خود را در این راه بگذارد. او خود را آماده کرد، برهنه شد، و بدن خود را به شاه و سپاهیان نمود و گفت ببینید من تندرستم و کژی­ای در وجودم نیست، ولی می­دانم چون تیر را از کمان رها کنم همه­ی نیرویم با تیر از بدن بیرون خواهد آمد. آنگاه آرش تیر و کمان را برداشت و بر بلندای کوه دماوند برآمد و به نیروی خداداد تیر را رها کرد و خود بی­جان بر زمین افتاد (درود بر روان پاک آرش و روان­های پاک همه­ی سربازان ایرانی). هرمز، خدای بزرگ، به فرشته­ی باد (وایو) فرمان داد تا تیر را نگهبان باشد و از آسیب نگه دارد. تیر از بامداد تا نیمروز در آسمان می­رفت و از کوه و در و دشت می­گذشت تا در کنار رود «جیهون» بر تنه­ی درخت گردویی که بزرگ­تر از آن در گیتی نبود؛ نشست.

آنجا را مرز ایران و توران جای دادند و هر سال به یاد آن جشن گرفتند.



مجموعه بیهمتایی از عکس های ایران که قدمت آن به بیش از ۱٣٠ سال قبل می ‌رسد،
در "گالری هنری فریر" و بایگانی (آرشیو) "گالری آرتور.ام. سکلر" در مجموعه موزه های
"اسمیتسونین" واقع در شهر واشنگتن نگهداری می ‌شود. 

 

Antoine Seavirgin

 

آنتوان سوروگین به همراه همسر و فرزندان

 

استودیوی آنتوان سوروگین در خیابان فردوسی

 

مراسم اعدام میرزا رضای کرمانی

 

آنتوان سوروگین در پیری

 

گدا

Bettler in Teheran Sevruguin 02.jpg

 Smithsonian Institution

این عکسها در دوران قاجار و توسط "آنتوان سوروگین" عکاس ارمنی برداشته
شده‌اند. وی در۱۸۴۰ به دنیا آمد و در سال ۱۹۳۳ از دنیا رفت. از آنجا که او بیشترین
سال های عمر خویش را در دوران حکومت قاجارها بر ایران سپری کرده، به عکاس عصر
قاجاریه معروف است.

 آنتوان فرزند یک سیاستمدار روسی به نام "واسیل سوروگین" بود، که در ایام ماموریت
پدرش در ایران، در سفارت روسیه در تهران متولد شد. اما تنها چند سالی از دوران
کودکی را در ایران سپری کرد، و در واقع در تفلیس گرجستان بزرگ شد. چراکه به روسیه
رفت و به تحصیلات هنری پرداخت. وی ابتدا به نقاشی علاقه داشت، اما پس از مرگ پدر در
حادثه سوارکاری و به دلیل کمک به معاش خانواده، عکاسی را پیشه خود کرد. او که از
اواخر قرن نوزدهم به ایران بازگشته بود، به کمک برادران خود، کولیا و امانوئل،
عکاسخانه‌ ای در خیابان علاءالدوله تهران دائر نمود. این خیابان که در عهد قاجاریه
مرکز اصلی شهر تهران به حساب می ‌آمد، از باغی به همین نام منشعب شده، و امروزه به
نام خیابان فردوسی شناخته می ‌شود.

سوروگین پس از جا افتادن در ایران، عکسبرداری از نقاط مختلف این کشور و به ویژه
از همه اقشار و گروههای اجتماعی مردم آن را، آغاز کرد.
بسیاری از عکس های وی در حد فاصل سال‌های ۱۸۷۰ تا
۱۹۳۰  برداشته شده‌اند.

زندگی دهقان‌ها

 Peasant scene, [1870s - 1928].jpg

تسلط او به زبان فارسی، مزیت اصلی وی در ایجاد ارتباط با مردم ایران و نواحی
مختلف آن بوده است. به طوری که عکس هایی که از دربار سلطنتی قاجار، حرمسرا، مساجد،
بناهای تاریخی و مردم نقاط مختلف ایران برداشته است، از مهمترین اسناد تصویری تاریخ
ایران و مشرق زمین به حساب می ‌آیند. اسنادی که می ‌توانند دستمایه تحقیقات متعدد
جامعه شناسی، مردم‌شناسی، ایران‌شناسی، شرق‌شناسی و سایر مطالعات فرهنگی باشند.
کمااینکه در واقع منبع اصلی بسیاری از تصاویر ایران قجری در کتب و نشریات قدیمی، و
سفرنامه‌های مستشرقین وقت، عکس های سوروگین بوده است.

فلک

 Falak  Whipping the soles of a criminal.jpg

عریضه‌خوانی در محضر شاه

 Nasir al-din Shah receiving report in Gulistan Palace, [1870s - 1896].jpg

اما از آنجا که ذکر نام عکاس در کنار عکس در آن زمان به یک دستورالعمل یا سنت
قطعی تبدیل نشده بود، این موضوع از نظر پنهان مانده است. با این همه، اوج شهرت
جهانی و فراوان وی به سال ۱۹۹۵ مربوط می شود، که مجموعه ای
از کارهایش در کتابخانه "دانشگاه لایدن" به نمایش گذاشته شد.

ماهی‌گیران

 Fishermen at a landing, [1870s - 1928].jpg

نباید از نظر دور داشت که ورود عکاسی به ایران تا حد زیادی مرهون علاقه وافر
ناصرالدین شاه به این فن بوده است. همین امر موجب شد تا وی علاوه بر عکس های متعددی
که خودش و سایر عکاسان ایرانی تهیه می ‌کردند، به آنتوان نیز فرصت عکاسی از
رویدادهای گوناگون را بدهد. از مهمترین عکاسان ایرانی هم دوره سوروگین، می ‌توان از
عبدالله میرزا قاجار، میرسیدعلی خان و منوچهر میرزا نام
برد.

قالی‌بافان

 Girls weaving a large carpet, [1870s - 1930s].jpg

ویژگی مهم عکسهای سوروگین در تاثیرپذیری او از روش قوم‌شناسی
مرسوم در قرن نوزدهم میلادی است.
قرنی که به مدد اختراع ابزار تصویربرداری و گسترش
ارتباطات مغرب زمین با شرق، کنجکاوانه و پژوهشگرانه به موضوعات نگاه می ‌کند و برای
شناخت خود از جوامع غریبه، نیازمند ثبت جزئیات متعدد و رفتارشناسی است. به همین سبب
بسیاری از موزه‌های اروپایی عکسهایی از مجموعه وی را
خریداری کرده‌اند، تا مطالعات علمی خود را به مدد بخشی از این مجموعه تکمیل کنند.
چراکه برای او عکاسی کردن از درباریان درست به اندازه عکس گرفتن از گدایان، نظامیان،
روستائیان، کشاورزان، زنان بافنده و علمای مذهبی اهمیت داشت
، و به همبن سبب مجموعهاش
شامل عکسهایی از بازار، ورزش زورخانه‌ای، دراویش، تجمع
مردم در مراسم عمومی، تعزیه و شبیه به آن می باشد. همین گستردگی است که به مطالعات
علمی ابعاد گوناگون می بخشد و به شناخت همه جانبه، و نه یک سو نگرانه، کمک می کند.

بستنی!

 Ice cream vendor, ca. 1900.jpg

بسیاری از عکسهای مجموعه سوروگین دارای نگاتیو شیشه‌ای،
و برخی از عکسها مزین به امضای او هستند. همچنین خیلی از
کارت پستال‌های قدیمی که توسط جهانگردان وقت از ایران خارج شده‌اند، حاصل عکاسی وی
میباشند.

بانوی ایرانی

 Iranian woman, [1870s - 1928].jpg

اهمیت مجموعه سوروگین زمانی بیشتر معلوم می شود که دریابیم آنچه به جا مانده،
بقایای بیش از هفت هزار عکس است که در جریان آتش‌سوزی مغازه او در خلال درگیری های
عصر مشروطیت و حملات محمد علی شاه سوخت و از میان رفت.
در سال ۱٩٠۸ (۱٢۸٧)،
خانواده سوروگین به علت ارتباطشان با جنبش مشروطه دچار مشکلات زیادی شدند. آنها
ناچار به سفارتخانه انگلستان پناه بردند. چراکه با وجود اینکه سوروگین روسی بود،
ولی سفارتخانه انگلستان را بر سفارت روسیه ترجیح می داد. زیرا
که این سفارت از استبداد حاکم حمایت می کرد.

کمال‌الملک

 Kamal al-Mulk, Muhammad Ghaffari (artist), [1870s - 1930s].jpg

شاید قدیمی‌ترین عکس از یک شبه‌تئاتر ایرانی

 Scene from a theatrical or film performance, [1870s - 1930s] 2.jpg

در همان اوان خانههای بسیاری از مشروطه خواهان غارت شد،
و در خانه ظهیرالدوله که کنار عکاسخانه سوروگین قرار داشت نیز، بمب گذاشتند. این
موضوع آسیب بزرگی به مجموعه نگاتیوهای شیشهای او رساند و
همانگونه که گفته شد،از هفت هزار نگاتیو تنها تعداد دو هزار باقی ماند. متأسفانه
در خلال یک قرن گذشته، چنین مصیبتی به کرات گریبانگیر اسناد تصویری ایران شده، و
این اسناد مکرر در مکرر آسیب دیدهاند.
در عین حال حاصل
سفرهای متعدد سوروگین در ایران و عکسهایی که از مناظر و
چشم‌اندازهای کشور گرفته نیز، در گذر ایام چنان تغییر کرده‌اند و یا حتی گاه از
میان رفته‌اند، که گویی هیچگاه وجود خارجی نداشته‌اند.

شهر فرنگ

 Males viewing moving pictures in an apparatus commonly known as a Shahr-i farang, ca. 1900.jpg

شالیزار

 Workers harvesting rice, [1870s - 1928].jpg

سوروگین به دلیل ناراحتی کلیه از دنیا رفت، و در مقبره خانوادگی اش در تهران به
خاک سپرده شد. او هفت فرزند از خود به یادگار گذاشت. دخترش به نام مری که از دوستان
محمد رضا پهلوی به شمار می رفت، از شاه وقت درخواست نمود که بخشی از عکسهای
پدر را به او پس بدهند. چراکه در زمان رضا شاه نگاتیوهای شیشه ای پدرش را به این
بهانه توقیف کردند، که ایران قدیم و منسوخ شده را نشان میدهند.

اقدام مری سبب شد که مجموعه‌ای بالغ بر ۶٩٠ عکس محفوظ بماند. از سوروگین رساله‌ای
به نام "فن عکاسی" نیز، به جای مانده است. نسخه خطی این رساله به شماره ۱۶٧٩ف در
کتابخانه ملی ایران موجود است، و سال ترجمه آن ۱٢۵٩ هجری قمری می ‌باشد.

زنده به گور کردن

 Man being buried alive, 1870s - 1930s.jpg

زن متمول ایرانی

 Wealthy urban woman.jpg

 

تخت جمشيد قديم

عکس: تخت جمشید در زمان ناصرالدین شاه

مؤسسه اسمیتسونین  واقع در شهر واشنگتن، پایتخت آمریکا مرکزی پژوهشی
و آموزشی و همچنین مجموعه ای از موزه های گوناگون میباشد
که توسط دولت بنیان گذاری شده و اداره میشود. این مؤسسه
متشکل از ۱۹ موزه و ۷ مرکز پژوهشی بوده و در مجموع ۱۵۰ میلیون قلم از اشیاء قیمتی
را در اختیار دارد. این مؤسسه همچنین مسؤلیت انتشار مجله ماهانه اسمیتسونین را بر
عهده دارد.

مؤسسه اسمیتسونین به منظور تولید و گسترش دانش وبا حمایت مالی یک دانشمند
انگلیسی با نام جیمز اسمیتسون (۱۷۶۵- ۱۸۲۹) در کشور آمریکا تأسیس شد. براساس وصیت
نامه وی اگر برادر زادهاش هنری جیمز هانگرفولد بدون ورثه
از دنیا می رفت داراییهای او "برای
راهاندازی مؤسسه ای که هدف اصلی آن تولید و ترویج دانش
میان انسان ها باشد" به دولت ایالات متحده واگذارمی شد.

منبع : سایت واشنگتن پریسم



کیخسرو پسر سیاوش و فریگیس(فرنگیس) و نوهٔ کیکاووس و افراسیاب و یکی از نامدارترین شهریاران و دلاوران ایران باستان در اساطیر بوده است که طبق اسطوره‌ها کیخسرو در توران و بعد از فوت پدر زاده شد.سپس به وسیله دستور گودرز پهلوان ایرانی.پسرش گیو به دنبال کیخسرو می رود و او را با خود به ایران می آورد تا شاه آینده شود ...کیخسرو برای شاه شدن باید خود را اثبات می کرد قرار بر رقابتی شد بین او و فریبرز که او هم خیال شاهی داشت. محتوای این رقابت این بود که هرکس دژ بهمن در اردبیل را که متعلق به دیوها و اهریمنان است، بگشاید، شاه خواهد شد. فریبرز نتوانست و کیخسرو پیروزمندانه دژ را گشود.

کیخسرو در عدالت و شهامت سرآمد شاهان دیگر کیانی می‌باشد و به نسبت از کیکاووس خوشنامتر است. زیرا کیکاووس در شاهنامه اعمالی موذیانه (از قبیل ندادن نوشدارو به رستم برای بهبودی سهراب) انجام می‌دهد اما کیخسرو به عنوان پادشاهی عادل و شجاع باقی میماند. در شاهنامه و همچنین متون پهلوی کیخسرو نمادی از یک شاهنشاه آرمانی است. دستور مرگ سیاوش را افراسیاب صادر می‌کند و کیخسرو انتقام پدر را از افراسیاب می‌گیرد.

در زمان پادشاهی کیخسرو جنگ های بزرگی میان ایران و توران در می گیرد که در نهایت به پیروزی ایران می انجامد . یکی از این جنگ ها جنگ دوازده رخ است . در این جنگ دوازده پهلوان بزرگ ایران مانند گیو و گودرز با دوازده نامدار تورانی به جنگ تن به تن می پردازند .

پس از قریب به ۶۰ سال فرمانروایی ظفرمندانه به همراه پیروزی‌های بزرگ برای ایران، کیخسرو از تخت سلطنت کنار میرود و آن را برای جانشینش، لهراسب، باقی میگذارد. گفته می‌شود او به کوه‌ها برای عبادت رفت و عمر جاودان یافته و در دوران سوشیانس برای کمک او بازخواهد گشت.



فریاپت یا فری‌ یاپیت (اشک چهارم) چهارمین شاه سلسله‌ی اشکانی است. او پس از پدرش اردوان یکم به شاهی رسید.
نام اصلی او مشخص نیست و فـری یـاپت در اصل، لـقب او بوده است ، وی پسر اردوان اول بود که پـس از درگـذشت اردوان در سال 196 قبل از میلاد به قـدرت رسید ، دوران حکومت او به صلح و آرامش گذشت، زیرا باختری ها متوجه هند بودند و با اشکانیان كاری نداشتند.

پادشاهی او همزمان با سلطنت آنتیوخوس سوم سلوکی بود.

او پدر فرهاد یکم و مهرداد یکم بود که پس از او به ترتیب به پادشاهی رسیدند.
در روایتی آمده است که مردم به دلیل علاقه بسیار زیاد به او ، جـسدش را سوزاندند و خاکستر آن را قسمت کردند و هر کس ذره ای از آن خـاکستر را برداشت و همراه خود نگه داشت.
مدت حکومت فـری یـاپـت 15 سال یعنی از سال 196 تا 181 قبل از میلاد بود .
تاریخ در گذشت او نیز 181 قبل از میلاد بود.

 



 

 

 

 

 

فرهاد اول پسر بزرگ فری یاپت بود . اگرچه برادر کوچکترش – مهرداد – در شجاعت و جنگاوری برتری زیادی نسبت به او داشت . اما مجلس بزرگان اشکانی – مهستان – نظر به ارشدیت فرهاد ، تنها او را لایق جانشینی پدر دانست ، به هر حال او برادرش را در کار حکومت دخالت زیادی می داد . فرهاد اول توانست بر ناحیه مازندران کنونی غلبه یابد ، که تا آن زمان یکی از ایالات سلوکی بود ، و آن را به مملکت خود منضم کرد . اما سلوکیان که درگیر گرفتاریهای غربی بودند به این مسئله توجه چندانی نکردند ، پس از آن فرهاد اول موفق شد ری و قزوین را که سلوکیان در آن دارای استحکامات بسیار قوی مانند قلعه آپامه آ – در حدود دوشان تپه بودند ، نیز تسخیر نماید و این نشانگر قدرت بسیار او بوده است . درگذشت فرهاد اول در سال ۱۷۴ قبل از میلاد بوده و به مدت ۷ سال از سال ۱۸۱ تا ۱۷۴ قبل از میلاد حکومت کرد .



نصیحت ارسطو به اسکندر:

اگر میخواهی بر ایرانیان حکومت کنی، کشتن بزرگان آنها فایده ندارد چون ایرانیان باز جمع میشوند و تو را سرنگون میکنند، میان ایرانیان تفرقه بیفکن و در هر استان طایفه ای را فرمانروا کن تا دائم با هم در جدال باشند و تو آسوده بر آنان حکومت کنی. اسکندر چنین کرد و ملوک الطوایفی پدید آمد و فرهنگ و تمدن ایرانیان آشفته شد و هر گوشه به جدال با گوشه دیگر برخاست تا پس از 450 سال که اردشیر بابکان، ملوک الطوایفی را برانداخت و با اتحاد استانها، ایران و ایرانیان را باز زنده کرد



تابلویی که می بینید، اثر «وینسنت لوپز» نقاش اسپانیایی قرن ۱۸ روایت کننده ی یکی از داستان های تاریخ ایران باستان است.

در لغت نامه ی دهخدا زیر عنوان «پانته آ» بر اساس روایت «گزنفون» آمده است که
هنگامی که مادها پیروزمندانه از جنگ شوش برگشتند

، غنائمی با خود آورده بودند که بعضی از آنها را برای پیشکش به کورش بزرگ عرضه می کردند.

در میان غنائم زنی بود بسیار زیبا و به قولی زیباترین زن شوش به نام پانته آ که همسرش به نام « آبراداتاس» برای مأموریتی از جانب شاه خویش رفته بود . چون وصف زیبایی پانته آ را به کورش گفتند ، کورش درست ندانست که زنی شوهردار را از همسرش بازستاند.
و حتی هنگامی که توصیف زیبایی زن از حد گذشت و به کورش پیشنهاد کردند که حداقل فقط یک بار زن را ببیند، از ترس اینکه به او دل ببازد، نپذیرفت. پس او را تا باز آمدن همسرش به یکی از نگاهبان به نام «آراسپ» سپرد . اما اراسپ خود عاشق پانته آ گشت و خواست از او کام بگیرد، بناچار پانته آ از کورش کمک خواست..

کوروش آراسپ را سرزنش کرد و چون آراسپ مرد نجیبی بود و به شدت شرمنده شد و در ازای از طرف کوروش به دنبال آبراداتاس رفت تا او را به سوی ایران فرا بخواند. هنگامی که آبرداتاس به ایران آمد و از موضوع با خبر شد، به پاس جوانمردی کوروش برخود لازم دید که در لشکر او خدمت کند.

می گویند هنگامی که آبراداتاس به سمت میدان جنگ روان بود پانته آ دستان او را گرفت و در حالی که اشک از چشمانش سرازیر بود گفت:

«سوگند به عشقی که میان من و توست، کوروش به واسطه جوانمردی که حق ما کرد اکنون حق دارد که ما را حق شناس ببیند. زمانی که اسیر او و از آن او شدم او نخواست که مرا برده خود بداند ونیز نخواست که مرا با شرایط شرم آوری آزاد کند بلکه مرا برای تو که ندیده بود حفظ کرد. مثل اینکه من زن برادر او باشم.»

آبراداتاس در جنگ مورد اشاره کشته شد و پانته آ بر سر جنازه ی او رفت و شیون آغاز کرد. کوروش به ندیمان پانته آ سفارش کرد تا مراقب باشند که خود را نکشد، اما پانته آ در یک لحظه از غفلت ندیمان استفاده کرد و با خنجری که به همراه داشت، سینه ی خود را درید و در کنار جسد همسر به خاک افتاد و ندیمه نیز از ترس کورش و غفلتی که کرده بود ، خود را کشت.
هنگامی که خبر به گوش کوروش رسید، بر سر جنازه ها آمد. از این روی اگر در تصویر دقت کنید دو جنازه ی زن می بینید و یک مرد و باقی داستان که در تابلو مشخص است. کاش از این داستان های غنی و اصیل ایرانی فیلم هایی ساخته میشد تا فرزندان کوروش منش و خوی اصیل ایرانی را بیاموزند.



تاریخ ایران نشان دهنده کلیه مراحل پیشرفت بشری از پنجهزار و پانصد سال پیش از میلاد تا زمان کنونی است.

اپهام پوپ



تمدن ایران از اهرام مصر قدیمی تر است... در هفت هزار سال پیش از میلاد در سراسر خاک ایران کمتر نقطه ای یافت می شد که در آن جنگل و مراتع طبیعی نباشد. اگر غیر از این بود تمدن عظیم آریایی در ایران بوجود نمی آمد.

کرونین



کوروش کبیر:
به راستی چه می ماند از آدمی، جز چراغی روشن به راه آیندگان؟
پس بدانید که راستی بر دروغ چیره خواهد شد
نیکی بر بدی چیره خواهد شد
پاکی بر پلیدی چیره خواهد شد
بخشایش بر انتقام چیره خواهد شد
آشتی بر جنگ چیره خواهد شد
خرد بر جنون چیره خواهد شد
و راستی بر دروغ
و راستی بر دروغ
و راستی بر دروغ چیره خواهد شد.



گر سرم را چون سیاوش بر برند

گر چو کفتاری تنم را بر درند

گر ز کوه آتشم باید گذشت

گر سرم زینت دهد زرینه تشت

گر مرا آونگ بر دارم کنند

گر تبر کش چون سپیدارم کنند

گر برندم همچو بابک دست و پا

گر زبانم را برآرند از قفا

باز برخیزد ندا از جان من

جان فدای مردم و ایران من

گر مرا چون رستم فرخ کشند

گر چو بومسلم مرا خنجر کشند

گر چو رستم در دل چاه شغاد

گر مرا فرجام سازد بد نهاد

گر که دشمن گرددم خلق زمین

گر کشندم در دل حمام فین

گرکه  چون ستار و باقر خان شوم

گر چو آنان فدیه ایران شوم

باز برخیزد ندا از جان من

جان فدای مردم و ایران من

گر شوم چون آریو برزن به خون

گر شوم چو آرش اندر آزمون

گر بدانم تیر من پران شود

گر توانش در پریدن جان شود

گر بدارم جان خود از آن دریغ

گر نباشم به که باشم در فریق

گر چو خاکستر بدورم افکنند

گر مکرر در تنورم افکنند

باز برخیزد ندا از جان من

جان فدای مردم و ایران من

گر بدانی چان تو ایران توست

گر بدانی حبش از ایمان توست

گر شنیدی این سخن در انجمن

گر شنیدی نصف دین حب الوطن

گر بدانی این حدیثم از بر است

گر بدانی گفته پیغمبر است

گر شوی همراه عشق و جان من

گر یقینت گشت بر ایمان من

با منت خیزد ندا از جانمان

جان فدای مردم و ایرانمان



لبخند بر لب مردم

 

با خندیدن، ظرفیت ریه‌های افراد، افزایش یافته و اکسیژن بیشتری وارد بدن شده و به‌سوی سلول‌ها رهسپار می‌شود و مغز با دریافت اکسیژن بیشتری، بهتر عمل می‌کند، به این علت است که خنده از سکته‌های قلبی، مغزی، تنگی رگ‌های قلبی و بیماری‌های تنفسی و ده‌ها بیماری دیگر به‌خوبی پیشگیری می‌کند.

 

لبخند بر لب مردم



 

 




 




دریافت کد رتبه جهانی سایت و وبلاگ